Hi!! Have a nice time~
- هنوز نتونستی تصمیمی بگیری؟
+...
- بهتره تکلیفتو با احساساتت زود معلوم کنی تا تو دام نیوفتی و کارو از اینی هم که هست سخت تر نکنی."از اتاق خارج میشه"
+ "سرشو میاره بالا...به در بسته شده ای که برادرش بست و بیرون رفت نگاه می کنه ،به دیوار تکیه می کنه و غرق افکارش میشه"...باید تکلیفمو معلوم کنم.
+ ... تند می گذشتن...هر لحظه...هر ثانیه...نشون دهنده این بود که باید زود تر تصمیم می گرفتم ؛ باید...هم تکلیف خودم...هم خانوادم رو مشخص می کردم...همه به تصمیم من بستگی داشت.
کاش هرگز وارد این بازی نمی شدم.
+ عشق..هوش(عقل)...چشات..همه رو ازت می گیره...اونقدر که اگه کسی که دوسش داری بد ترین کار هارو باهات بکنه...دورت بزنه...به چشات نیاد..و الان باید ... باید نشست و فکر کرد...به همه چیز..بدون حضور عطر اون برای از یاد بردن...اینکه قبل اون چی بودم..و هزار چیز دیگه...
(به صورت تصادفی...فکری به دهنم رسید...یکم تحقیق درباره اینکه این..عشقه!!)
(وارد سایت شدم و مطالب رو می خوندم)
به گزارش نوروسافاری جملهی معروفی درباره حالت مغز در هنگام عاشقی وجود دارد که تمام ماجرا را خلاصه میکند: حالت مغز در هنگام عاشقی، بسیار شبیه حالت آن در هنگام اعتیاد است. عشق مانند اعتیاد است و وقتی عاشق میشویم درست همان نقطه از مغز هنگام معتاد شدن، شروع به فعالیت میکند. وقتی عاشق میشوید، نمیتوانید از فکر کردن به او دست بردارید، میخواهید هر لحظه را در کنار او بگذرانید، بدون او احساس ناآرامی و بیقراری میکنید و حاضر هستید هرکاری بکنید تا به او برسید؛ دقیقا حالتی که افراد دچار اعتیاد تجربه میکنند. دلیلش فعال شدن همان قسمتی از مغز است که اشاره کردیم. این قسمت از مغز ناحیهی ونترال تگمنتال نام دارد، ولی برخلاف نامش اصلا پیچیده نیست و جزو نواحی پایهی مغز با کارکرد ساده که مسئول پاداش و برانگیختگی است.
در واقع بهعلت وجود همین سیستم پاداش است که شما معتاد میشوید؛ سیستم پاداش مسئول ترشح دوپامین و ایجاد حس خوب و خوشایند در شما است. به این معنی که چیزی باعث ترشح دوپامین در بدن شما میشود، شما حس خوبی پیدا میکنید، بیشتر آن را میخواهید، دوپامین بیشتر ترشح میشود، حالتان خوبتر میشود، باز هم بیشتر میخواهید و همینطور ادامه پیدا میکند. مسئله فقط ترشح دوپامین نیست، عشق انقلابی در هورمونهای شما ایجاد میکند. چند هورمون اصلی در بدن هستند که نسبت به عشق حساس هستند و وقتی جوانههای عشق در قلب شما شروع به رشد میکند؛ این هورمونها هم از خواب بیدار میشوند و شما را تا جایی میبرند که جز به وصال به چیز دیگری فکر نمیکنید.
+...با خوندن هر خط...حس خستگی می کردم...دلم می خواست همه اینا خواب بودن...همه اون صحنه ها خواب می بودن.
+...حس کردن دستاش...
+...بوسه های گاه و بی گاهش....
انقدر غرق فکر بودن که نفهمیدم کی به آغوش تاریکی رفتم....
( می گن تو دنیای بعدی...اونجا می تونی دست هایی که می خوای تو دستات بگیری..)
(حتی قلب های یخ زده روزی آب می شه یخ هاشون..و با سرعت تو سینه ها می شروع به تکاپوی عشق می کنه)
گاهی وقتا ما آدما قلب هامونو رو در جعت اشتباهی رشد می دیم. پس بهتره قبل از جونه زدن مطمن بشیم که راه درستی رو انتخاب کردیم یا نه!
در این رابطه شما رو سوق می دم به داستان یا رومان "عاشقت هستم"&im your lover
من بهترین رومانی هست که شاید در این باره می تونم به این موضوع ربط بدم.....
چون اگه دقت کرده باشین در این داستان...کوک..کار هایی کرد که باعث چه اتفاقاتی شد...هر چند اون تیکه هایی از پازل قلبشو...دیر پیدا می کرد...
و کاش جیمین در اون داستان زود افسار عقلشو تسلیم قلبش نمی کرد...
همه عشقا یه رنگ و بو رو نمیده! (خواستم به این نکته اشاره کنم...هر چند همه آگاه اند)
writer a small story with some thing
امیدوارم زیاد گیج تون نکرده باشم!!
i hope you dont thing im lover !
every thing can happend..
see you~